
ضرورت چند وجهی تحولی نو متناسب با مقتضیات امروزی تمام غرب مشوش را فراگرفته . حفظ انضباط برای کسب هرچه بهتر سود . تحولات تکنولوژیک نو ، ورشکستگی سرمایه داری لیبرال و دموکراسی غرب ، بدهکاری و کسری سالیانه رهبر جهانی سرمایه داری غرب یعنی آمریکا ، بحران های ساختاری و نقش مداخلات ناگزیر دولت نولیبرال ،،، همه و همه تغییری را قطعیت بخشیده که سرمایه و قدرت برای حفظ حکمرانی خود بدان نیاز دارند . میلیاردها انسان در جهان ، نظامی عاقلانه تر علرللنه تر طلب می کنند و طبقه حاکم بر جهان می بیند اگر مهار تحول را خود بدست نگیرد ، هر لحظه یک صدای رسای معترض به تمدن در حال اقول غرب ، مردم را با خود خواهد برد . اما از منظر قدرت سرمایه حاکم بر جهان که چهره پنهان دارد و قدرت های سیاسی را تحت تاثیر گرفته ، دو تجربه حکمرانی و اداره جهان که به سبب جمعیت تحت پوشش قابل نوجه است این دو تجربه در پیشاروی قدرتمداران حکمرانی جهانی قرار گرفته : ساختار آمریکایی و ساختار چینی حکمررانی. . هر فرد دارای تاُملاتی در کار نظام جهانی می بیند که مدل آمریکایی به زمان فرسودگی و مرگش نزدیک شده است ، بحران های پیری ، ناتوانی در اداره خود ، اجبار در تحمیل فقدان موازنه دخل و خرج ، مقروض بودن و بدهکاری سرسام اور کسر بودجه ، فروپاشی اخلاقی و فرهنگی ، سیاست خشن و سرکوبگر واگرایی شدید و با زور نگاه داشتن هم پیمانان ، سرقت و رهزنی ارزی و خالی کردن جیب کشورهای همراه ، این ها ویژگی های بحرانی حال یک ابر قدرت و تمدن روبمرگ است . نسلما چنین وضعی هیچ تناسبی با نظم مطلوب برای اداره نوین جهان ندارد و خود عامل بحرانی است که طلب درمان و یک راه حل نو و پویا و سرشار از انرژی رشد می کند . نظام آمریکایی سرمایه سالاری به توتالیتریسم و مداخلات وسبع دولت و میلیتاریسم دچار شده و در ادامه انقلاب جوان ۲۵۰ سال قبل آمریکا که در متن تحولات و انقلابات سرمایه سالاری و عالمگیری عصر جدید و تفکر لیبرال و دموکراسی اروپایی رخ داده بود به وضع ارتجاعی و بدون آینده بدل شده است . زمانی آمریکا مدافع انقلاب و مقابله با استعمار و پراز نیروی های جوان و مولد و جدابیت بود ، امروز نظامی منفور ورشکسته است که با غادت دیگر کشور و سایه سلاح کشتار جمعی می تواند چند صباحی نفس بکشد . پس برای سرمایه سالاران جهانی این سییتم فرتوت جز درد سر ، و مزاحمت و ممانعت در راه بهره برداری نو فضیلتی ندارد . آمریکا که هنوز ابرقدرت جهان است ، می کوشد ضعف وجودی و تاریخی پویایی اقتصادی و تکنولوژیک خود و پرهزبنه بودن حباتش را رفتارهای قلدرانه و فاشیستی و تحقیر دیگران نمایش قدر قدرتی اش بپوشاند . اما هرچه بیشتر به این وسایل دست می آلاید ، عوم صلاحبت خود را بداز رهبری مادی و معنوی جهان فرا صنعتی کنونی بیشتر اثلات می کند .
نیروهای وابسته به این نظام رو به اضمحلال در کشورهای پیرامونی ، وضع ناگوارتری از ارباب دارند . و ارتباط باآمریکا حز درد سر و وهن و وضعیت بحرانی فایده ای برایشان ندارد . وضعبت آمریکا وضعیت بازتولید بحران است . دست نشاندگانش امکان دفاع را از رست داده اند . بررگترین مشکل را هواداران آمریکا در ایران دارند . اساسا انقلاب اسلامی حتی بیش از نوکر آمریکا یعنی رژیم پهلوی که فاقد شخصیت مستقل و صرفا کارگزار فرامین ارباب بود، با خود آمریکا ضدیت داشت . در چنین کشورو انقلاب و حکومتی ، آمریکا پرستان به سختی می توانند به طور منطقی لز آمریکا و رویکرد جنایت بار آمریکایی دفاع ونند که همه جا ظالمانه و ویرانگرانه می جنگد ولی یک صودتک مضحک اشاعه صلح به چهره زده است
پس ناظر صحنه جهانی رقابت بین آمریکا و چین با پدیده باور ناپذیری روبروست ، امروز آمریکا برای حفظ سردمداری و هژمون ، آشکارا به مجموعه ای از رفتار ها و گفتارهای نابهنجار و علنا نامطلوب ، در بردادنده خشونت و کشتار و خون ریزی و نسل کشی و ویرانی و زور گویی و قلدری و تحقیر همه از جمله متحدین و نوکران سنتی و وابستگان و....دست می زند و با جنگ طلبی و بحران زایی و بی احترامی به قواین بین المللی و رسمی و نیز قواعد اخلاقی و انسانی و ایجاد اغتشاش و رفتارهای بی نظم و پیش بینی ناپذیر برای وادار کردن همه به اطاعت از خود و قدرت نمایی و سلطه گری تحقیر در همه جا و با همه کس از انگلیس تا ترکیه ، از کانادا تا مصر ، از فرانسه تا اوکراین و فشار بر چین و روسیه و هند و حتی کره جنوبی و عربستان و مصر و قطر و آفریقای جنوبی و........می کوشد قدرتش را به نمایش بگذارد و چین را بدین سان به عقب براند .
و البته حل قضیه کلیدی ایران و به زانو در آوردنش که جای خود دارد .و جنابت بی نظیر در غزه که اوج این سیاست قدرت از طریق درندگی علنی و نسل کشی و جنگ است قدم به قدم در مسیر استراتژی توتالیتریستی و میلیتاریستی خشن و نازیستی و فرعونیت صهیونی پیش می رود تا این بدهکاری هلاکت بار و کسری بودجه مرگبارو پوکیدگی درونی افتصادش را با این قدرت نمایی متکی بر جنگ تاُمین نماید .
☆☆☆☆
در مقابل آمریکا تصویری که چین از خود ارائه می دهد ، کشوری خواهان آرامش و صلح جهانی و توسعه اقتصادی و کسب برتری از طریق رقابت شرافتمندانه و صلح آمیز اقتصادی و دوری از خشونت و اخترام به قوانین بین المللی امکان حیات معقول جهانی را تضمین خواهد کرد؟
این موقعیت را یک نیروی قوی رهبری کننده سرمایه داران جهانی نقتدر طراحی کرده و تغییری را شکل می دهند که تصمیم آن ها فراتر از اراده چین و آمریکاست و به یود نظام دلخواه سلطه آنان است و عمدا می خواهند تحمل ناپذیری روش امروز آمریکا و سلطه خشن آمریکایی نفرت عمومی برانگیزد و رضایت ملل را در تغییر نظم و گسترش مناسبات مدیریت مدل چینی برای کنترل جهان با جان و دل بپذیرد و به آن تن در دهد؟
در این وضع جبری کشورهای پیرامونی فقط قدرت انتخاب یکی از دو آلترناتیو را دارند.
در آن صورت تکلیف ماچزیت ؟ چه آگاهی و بیداری را باید به مردم ایران و اهل اسلام و مستضعفان عرضه کنیم؟ و چقدر نی توانیم در متن جبرها اختیار داشته باشیم و یا به طور مشروط و با قدرت در مناسبات جبری منوفع نسبی خود را تامین کنیم و به اسلام وفادار بمانیم و چقدر جهان چینی اسلام ناب و آژادی در مسلمانانه زیستن را تاب می آورد یا در عمل مثل آمریکا ولو با روش های نامحسوس علیه ایتقلال ما شمشیر از رو می بند ؟
و چه باید کرد . ما باید عاقلانه و مومنانه به این پرسش بیاندیشیم و اگر حفظ شرافت و بندگی خدا و نه نوکری قدرت ها را می خواهیم نباید از پرسش چه باید کرد نگریزیم و علمای ربانی و فقیهان بزدگ و دانشمندان و متخصصان مومن بلند مرتبه ما و جهان اسلام و جهان آزادیخواه باید باید به این پرسش پاسخ دهند. وظیفه رهبری این جهاد بزرگ له عهده ایران است . چون جز ایران در این حهان زعامت دیگری این دغدغه را ندارد و بدان پاسخ حقزقی نخواهد داد.
نه فرد و نه جامعه مسلمان حق دارد نسبت به زندگی فردی و اجتماعی اش بی قید و بی اعتنا باشد . امروز چنان به علل گوناگون ساختاری و تکنولوژیک و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی ، نظام قدرت استکباری و تمدن جهانگیر در هم تافته که هیچ کشوری و حتی هیچ فردی نمی تواند بگوید کاری به کار قدرت ها و مداخلات و وضعیت تمدنی جهان و مناسبات آن و نیازی به معرفت و نیز شناخت دنیای موجود ندارم . رندگی یک دوستایی در پشت کوه های زاگرس و بالای البرز هم به فعل و انفعالات چین و آمریکا و اروپا و آسیا و آفریقا مرتبط است . و او کاری نداشته باشد دنیا با او کار دارد . دلایل وجوب حساسیت و مسئولیت انسان مومن در اسلام هم در باره ضرورت شناخت جهان و محیط حیات خود و درک تکلیف فردی و اجتماعی و عمل صالح بحثی مبرهن دارد که قصد این مقاله ورود به آن نیست و آن را فرض می گیریم .
موضوع وضعیت جهان و چالش های کلان آن ، تضادها و جنگها و جنایت های قدرت ها ، راهی که می پیمایند و وضع ما در این میان همان ضرورتی است که به صورت جزیی تر با سرنوشت ایران و هر ایرانی و نظام سیاسی آن مربوط است .
این موضوع به طور مشخص ، ظاهر و باطنی دارد . ظاهر آن چیست؟
اوضاع قدرت و نظام حاصل از پیروزی جبهه متفقین بر متحدین و تقسیم جهان بین خود ، تغییر کرده ، فروپاشی ها و ضعف و قدرت گیری های نویی رخ داده ، قدرت های تازه ای سر برآورده و قدرت های بزدگ از نظر اقتصادی دچار پسرفت و بحران و بدهگاری های ورشکست کننده شده اند . امر اساسی توسعه تکنولوژیک در جایی مثل چین با نازل ترین هزینه ها تکنولوژی های لوکس متل هوش مصنوعی و گران آمریکا را جا گذاسته و 'ظاهرا چین و آمریکا دو قدرت تعیین کننده رقابت برای کسب هژمونی و سردسته دو گروه کشورهای پیشرفته دیگرند .روسیه و چین و کره شمالی و متحدان شان یک طرف با اقتصادی تحت کنترل دولت و آمریکا و واروپای لیبرال و دیگر کشورها طرف دیگر صف کشیده اند . و رقابت برای مقام نخست و کسب رهبری در جریان است . اما این ظاهر باطنی دارد که تفاوتی مهم بین آن ها را سبب می شود .
باطن موضوع آن است که جهان هرگز در اختیار روُسای جوهور بمثابه سلاطین قدر قدرت نبوده و آنان ابزارهای در خدمت نظم سرملیه بوده اند و به نسبت شایستگی برای نقشی که باید ایفا کنند و توان در پیشیرد اهداف جناحی از سرمایه داری به اریکه قدرت سوق داده شده اند . در واقعیت بازار سرمایه داری جهانی یک بازار است و قدرت های سرمایه داری جهان مشخص اند آنان با توجه به اقتداری که در حکمرانی هرچه مداخله گرتر و کنترل دقیقتر و چپاول بهتر می یابند راه های بهتری را برای غلبه و سیطره می جویند . سرمایه جهانی بهود امروزه در اکثر حوزه ها سلطه دارد . دغدغه آن رهایی از بحران ها و کنترل بهتر و مدیریت دقیق تر جهان است . امروز که امکان یک حکومت جهانی متمرکز از نظر سازمانی و تکنولوژیک و نظم اقتصادی و مدیربت و نظام تصمیم گیری و اجرا با تکیه به ساختار جهانی و نهادهای بین المللی وجود دارد تا بحران های متعدد را کنترل کند چرا به ساختارهای بحران زده ی محصول جنگ دوم جهانی همچنان بچسبند . ساختاری نامتنایب به تحول ساختاری و باسوادی جمعیت و غرب بحران زده و آمریکای که گرفتاریهای کشور های کانونی و پیرامونی را دامچالی برای سرمایه داری فراملی می کند . و کل منافع سرمایه را با خطر بزرگ خیزش مردمی روبرو می نماید .
اگر فرسودگی و بدهکاری و ورشکستگی نظم آمریکایی را بپذیریم و عدم تناسب مدیریت جهان بوسیله حنگ و کشتار و تجاوز و زورگیری و نفرت زایی را با باسوادی میلیاردها انسان درک کنیم و به تناسب یک حکومت جهانی یکپارچه با واقعیات اقتصادی و تکنولوژیک کنونی اذعان نماییم و ...در آن صورت در دستور قرار گرفتن نظم جدید و تغییر دولت های مدی به دولت یکپارچه جهانی که دولت های سرزمینی تنت هدایت آن و اجرای دستوراتش عمل کنند معقول به نظر می رسد و موضوع از یک رقابت بی مهار و تابود کننده به یک پروژه تغییر 'برنامه ریزی شده دگرگون می شود . چرا حجم عظیم پول و ثروت هدر شود و در دست حکومت های نالایق برباد رود به جای آن که مستقیما به ذخایر تحت کنترل سرمایه جهانی بدل گردد
امروز مسئله حیاتی سرمایه جهانی تغییر ساختار خشکیده و به پایان زسیده سرمایه داری نولیبرال بعد از جنگ جهانی دوم است . ضرورت چند وجهی تحولی نو متناسب با مقتضیات امروزی تمام غرب مشوش را فراگرفته . حفظ انضباط برای کسب هرچه بهتر سود . تحولات تکنولوژیک نو ، ورشکستگی سرمایه داری لیبرال و دموکراسی غرب ، بدهکاری و کسری سالیانه رهبر جهانی سرمایه داری غرب یعنی آمریکا ، بحران های ساختاری و نقش مداخلات ناگزیر دولت نولیبرال ،،، همه و همه تغییری را قطعیت بخشیده که سرمایه و قدرت برای حفظ حکمرانی خود بدان نیاز دارند .
پس ناظر صحنه جهانی رقابت بین آمریکا و چین با پدیده باور ناپذیری روبروست ، امروز آمریکا برای حفظ سردمداری و هژمون ، آشکارا به مجموعه ای از رفتار ها و گفتارهای نابهنجار و علنا نامطلوب ، در بردادنده خشونت و کشتار و خون ریزی و نسل کشی و ویرانی و زور گویی و قلدری و تحقیر همه از جمله متحدین و نوکران سنتی و وابستگان و....دست می زند و با جنگ طلبی و بحران زایی و بی احترامی به قواین بین المللی و رسمی و نیز قواعد اخلاقی و انسانی و ایجاد اغتشاش و رفتارهای بی نظم و پیش بینی ناپذیر برای وادار کردن همه به اطاعت از خود و قدرت نمایی و سلطه گری تحقیر در همه جا و با همه کس از انگلیس تا ترکیه ، از کانادا تا مصر ، از فرانسه تا اوکراین و فشار بر چین و روسیه و هند و حتی کره جنوبی و عربستان و مصر و قطر و آفریقای جنوبی و........می کوشد قدرتش را به نمایش بگذارد و چین را بدین سان به عقب براند .
☆☆☆☆☆
پس در باره وضع وحشیانه آمریکا و ظاهرا تلاش برای برتری و جنگ با چبن دو یناریو وجود دارد
یکی واقعی بوون این دعوا و تلاش آمریکا برای تحمیل نظام خشت آمریکایی بر حهان و شکست دادن چین و دومی نقشه سرمایه جهانی و مشارکت آمریکا و چین در ستاریویی براب اقناع مردم تا داوطلبانه نظمی که سرمایه جهانی می طلبد تا ضمن اجرای مقدمات کثبف نظم حدید با اعمال خشونت ناگزیر ' فضا را برای ایتقبال مروم از نظام رقیب و متمدکز و حکومت واحد جهانی هموار نماید
میلیاردها انسان در جهان ، نظامی عاقلانه تر عادلانه تر طلب می کنند و طبقه حاکم بر جهان می بیند اگر مهار تحول را خود بدست نگیرد ، هر لحظه یک صدای رسای معترض به تمدن در حال اقول غرب ، مردم را با خود همراه خواهد کرد و طوفان خواهد برد . اما از منظر قدرت سرمایه حاکم بر جهان که چهره پنهان دارد و قدرت های سیاسی را تحت تاثیر گرفته ، دو تجربه اصلی حکمرانی و اداره جهان به سبب کیفیت قدرت و امکانات جمعیت تحت پوشش ' قابل نوجه است این دو تجربه در پیشاروی قدرتمداران حکمرانی جهانی قرار گرفته : ساختار آمریکایی و ساختار چینی حکمررانی. . هر فرد دارای تاُملاتی در کار نظام جهانی می بیند که مدل آمریکایی به زمان فرسودگی و مرگش نزدیک شده است ، بحران های پیری ، ناتوانی در اداره خود ، اجبار در تحمیل فقدان موازنه دخل و خرج ، مقروض بودن و بدهکاری سرسام اور و کسر بودجه ، فروپاشی اخلاقی و فرهنگی ، سیاست خشن و سرکوبگر واگرایی شدید و با زور نگاه داشتن هم پیمانان ، سرقت و رهزنی ارزی و خالی کردن جیب کشورهای همراه از ذخایر شان ، این ها ویژگی های بحرانی حال بد یک ابر قدرت و تمدن روبمرگ است . مسلما چنین وضعی هیچ تناسبی با نظم مطلوب برای اداره نوین جهان ندارد و خود عامل بحرانی است که طلب درمان و یک راه حل نو و پویا و سرشار از انرژی رشد می کند . نظام آمریکایی سرمایه سالاری به توتالیتریسم و مداخلات وسبع دولت و میلیتاریسم دچار شده و در ادامه از انقلاب روزهای تولد جوانی از ۲۵۰ سال قبل تا سیاست امپر یالیستی قرن بیستمی فاصله گرفته . در این زمان طولانی یک وضع انقلابی و پیشتاز به یک وضع فلاکت بار تبدیل ذه . اوج پیروزی های سلطه گری هم به اقتصاد ناتوان در برابر جین بدل گشته است و تلاش برای حفظ موقعیت بیشتر سبب فاجعه شده . در این وضع معقول است سرمایه دا ی آمیکایی هم به مزیت های یک نظم جهانی یکپارچه تن دهد .
اگر این سناریو را بپذیریم در آن صورت برای راضی کردن مروم دنیا و تبدیل خوایت یک حکومت جهانی به خواست عمومی نمایشی لازم است . نمایشی که در ظاهر پایان نظم غربی سپری شده را به نمایش می کذارد و نفرت از آن را عمومیت می بخشد اما در اشل جزیی از زیرسازی نظم نو و تغییر جهانی را تحقق می بخشد و کار کثیف را به عهده ساختاری می کذارد که اساسا قرار است ورک شود و به عنوان آخرین نفس های مقاومت نظم آمریکایی معرفی می کند .
نظم ندید متکی به مدل یک حکومت انتر ناسیونالیستی با مدل تمرکزگرای چینی است .. چیزی که به یک دوران پایان می دهد
دورانی که در متن تحولات و انقلابات سرمایه سالاری و عالمگیری عصر جدید و تفکر لیبرال و دموکراسی اروپایی رخ دادو به امپریالیسم و سپس کظام سلطه و یکجانبه گرایی ختم شد و به وضع ارتجاعی و بدون آینده بدل شده است . زمانی آمریکا مدافع انقلاب و مقابله با استعمار و پراز نیروی های جوان و مولد و جدابیت بود ، امروز نظامی منفور ورشکسته است که با غارت دیگر کشورها و در سایه مرگ دستجمعی سلاح وکشتار جمعی می تواند چند صباحی نفس بکشد . پس برای سرمایه سالاران جهانی این سییتم فرتوت جز درد سر ، و مزاحمت و ممانعت در راه بهره برداری نو سرمایه 'فضیلتی ندارد . آمریکا که هنوز ابرقدرت جهان است ، می کوشد ضعف وجودی و تاریخی پویایی اقتصادی و تکنولوژیک خود و پرهزبنه بودن حباتش را با رفتارهای قلدرانه و فاشیستی و تحقیر دیگران و نمایش قدر قدرتی اش بپوشاند . اما هرچه بیشتر به این وسایل دست می آلاید ، عوم صلاحبت خود را برای رهبری مادی و معنوی جهان فرا صنعتی کنونی بیشتر از دست می دهد و در افکار عمومی به جای جهان آمریکایز و بحران زدگی و جنگ و قلدری و غلدت ' جهان چینی ' جهان شکوفایی اقتصادی و تعامل سیاسی و همکاری فرهنگی و وحدت دلپذیر تر نمود پیوا می کند
نیروهای وابسته به این نظام رو به اضمحلال در کشورهای پیرامونی ، وضع ناگوارتری از ارباب دارند . و ارتباط باآمریکا حز درد سر و وهن و وضعیت بحرانی فایده ای برایشان ندارد . وضعبت آمریکا وضعیت بازتولید بحران است . دست نشاندگانش امکان دفاع را از رست داده اند . بررگترین مشکل را هواداران آمریکا در ایران دارند . اساسا انقلاب اسلامی حتی بیش از نوکر آمریکا یعنی رژیم پهلوی که فاقد شخصیت مستقل و صرفا کارگزار فرامین ارباب بود، با خود آمریکا ضدیت داشت . در چنین کشورو انقلاب و حکومتی ، آمریکا پرستان به سختی می توانند به طور منطقی لز آمریکا و رویکرد جنایت بار آمریکایی دفاع ونند که همه جا ظالمانه و ویرانگرانه می جنگد ولی یک صودتک مضحک اشاعه صلح به چهره زده است
و البته حل قضیه کلیدی ایران و به زانو در آوردنش که جای خود دارد .و جنابت بی نظیر در غزه که اوج این سیاست قدرت از طریق درندگی علنی و نسل کشی و جنگ است قدم به قدم در مسیر استراتژی توتالیتریستی و میلیتاریستی خشن و نازیستی و فرعونیت صهیونی پیش می رود تا این بدهکاری هلاکت بار و کسری بودجه مرگبارو پوکیدگی درونی افتصادش را با این قدرت نمایی متکی بر جنگ تاُمین نماید .
☆☆☆☆
در مقابل آمریکا تصویری که چین از خود ارائه می دهد ، کشوری خواهان آرامش و صلح جهانی و توسعه اقتصادی و کسب برتری از طریق رقابت شرافتمندانه و صلح آمیز اقتصادی و دوری از خشونت و اخترام به قوانین بین المللی امکان حیات معقول جهانی را تضمین خواهد کرد؟
این موقعیت را یک نیروی قوی رهبری کننده سرمایه داران جهانی نقتدر طراحی کرده و تغییری را شکل می دهند که تصمیم آن ها فراتر از اراده چین و آمریکاست و به یود نظام دلخواه سلطه آنان است و عمدا می خواهند تحمل ناپذیری روش امروز آمریکا و سلطه خشن آمریکایی نفرت عمومی برانگیزد و رضایت ملل را در تغییر نظم و گسترش مناسبات مدیریت مدل چینی برای کنترل جهان با جان و دل بپذیرد و به آن تن در دهد؟
در این وضع جبری کشورهای پیرامونی فقط قدرت انتخاب یکی از دو آلترناتیو را دارند.
در آن صورت تکلیف ماچزیت ؟ چه آگاهی و بیداری را باید به مردم ایران و اهل اسلام و مستضعفان عرضه کنیم؟ و چقدر نی توانیم در متن جبرها اختیار داشته باشیم و یا به طور مشروط و با قدرت در مناسبات جبری منوفع نسبی خود را تامین کنیم و به اسلام وفادار بمانیم و چقدر جهان چینی اسلام ناب و آژادی در مسلمانانه زیستن را تاب می آورد یا در عمل مثل آمریکا ولو با روش های نامحسوس علیه ایتقلال ما شمشیر از رو می بند ؟
و چه باید کرد . ما باید عاقلانه و مومنانه به این پرسش بیاندیشیم و اگر حفظ شرافت و بندگی خدا و نه نوکری قدرت ها را می خواهیم نباید از پرسش چه باید کرد نگریزیم و علمای ربانی و فقیهان بزدگ و دانشمندان و متخصصان مومن بلند مرتبه ما و جهان اسلام و جهان آزادیخواه باید باید به این پرسش پاسخ دهند. وظیفه رهبری این جهاد بزرگ له عهده ایران است . چون جز ایران در این حهان زعامت دیگری این دغدغه را ندارد و بدان پاسخ حقوقی نخواهد داد.